loading...
♛شبستان زندگی♛محمدامین زرگریツ
محمدامین زرگری بازدید : 17 پنجشنبه 15 بهمن 1394 نظرات (0)

اصلا با راننده درباره مقدار کرایه صحبتی نکردم از بابت پول هم نگران نبودم

اما وسط راه که بیابان بود، دست کردم تو جیب راست شلوارم ولی پول نبود…! جیب چپ نبود… جیب پیرهنم!

نبود که نبود … گفتم حتما تو کیفمه!

اما خبری از پول نبود… 

به راننده گفتم: اگر کسی رو سوار کردی و بعد از طی یک مسیری به شما گفت که پول همراهم نیست، چیکار میکردی ؟!!

گفت: به قیافه اش نگاه می کنم!

 

گفتم : الان فرض کن من همان کسی باشم که این اتفاق براش افتاده…!!! یکدفعه کمی از سرعتش کم کرد و نگاهی از آینه به من انداخت

و گفت : به قیافه ات نمیاد که آدم بدی باشی ، می رسونمت … .

 

خدای من!

من مسیر زندگی ام رو با تو طی کردم به خیال اینکه توشه ای دارم

اما الان هرچه نگاه می کنم ، می بینم هیچی ندارم، خالیه خالی ام …

فقط یک آه و افسوس که مفت عمرم از دست رفت …

 

خدایا ما رو می رسونی؟؟؟ یا همین جا وسط این بیابان سردرگمی پیاده مون میکنی؟؟؟

 

الهی و ربی  من لی غیرک ...

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
سلام دوستان عزیز من محمدامین زرگری هستم امیدوارم همیشه شاد سلامت باشید. این سایت رو برای نزیک شدنمون به خدا وشهدا اینکه امیدمون رو بهش از دست ندیم درست کردم. با سبکی سنتی وزیبا امیدوارم لذت ازش ببرید.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دوست دارید چه مطالبی تو سایت گذاشته شود
    آمار سایت
  • کل مطالب : 43
  • کل نظرات : 20
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 18
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 19
  • بازدید سال : 80
  • بازدید کلی : 3,239